دیشب بهم یه خبر دادن که تو تبریز خانومی که هر روز خودشو کناره خیابون میفروخت به مبلغ 30 هزار تومن اخرین بار یه ماشین اخرین سیستم جلو پاش ایستاده و ازش خواسته که سوار شه به مبلغ 1 ملیون تومن این خانوم که میبینه پوله خوبی قراره بهش بده بدون وقفه سوار میشه بعد یه ربع میرسن به یه ویلای شیک و با کلاس وقتی میرن داخل پسره میگه برو اتاق و هر چی دوس داری بپوش و ارایش کن و بیا بیرون بعده نیم ساعت ایشون میان بیرون و میشینن روی مبل.پسره میپرسه اماده ای؟میگه اره.بعد به زیر دستش میگه بیارینش.یکم میگذره و اون مرد با یه سگ بزرگ و سیاه وارد میشه دختره وقتی سگو میبینه میترسه پسره میگه من تو رو واسه خودم نمیخواستم برای سگم میخواستم.دختره گفت پولتو نمیخوام میخوام از این جا برم پسره گفته که نمیشه بری این سگ الان وقتشه اگه بخوای بری هم منو میکشه هم تو رو . به اسرار دختر مجبور میشه.اون دختر الان تو بد ترین شرایطه وقتی بردنش بیمارستان یه جای بدنش سالم نمونده بود متاسفانه.
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
تبلیغات بنر شمالینک دوستان
آرشیو
آمار سایت